عشق دو طرفه پارت یک

Viuna Viuna Viuna · 1402/05/20 11:46 · خواندن 2 دقیقه

مرینت 

روز اول دانشگاه بود از خواب بیدار شدم و صبحانه درست کردم و لباس فرم دانشگاه رو پوشیدم و خیلی هیجان داشتم به سمت دانشگاه راه افتادم 

آدرین

از خواب بیدار شدم خدمتکار صبحانه رو آماده کرده و من هم خوردم و رفتم لباس فرم پسرانه رو پوشیدم و با ماشین سمت دانشگاه رفتم من دو ساله دارم این دانشگاه میرم و 3 ساله دیگه درسم تمام میشه 

راوی 

آدرین از ماشین پیاده شد و مرینت سرش پایین بود و آدرین رو ندید و به آدرین خورد 

آدرین

 خیلی عصبانی شدم و آمدم که داد و بیداد کنم که یک صدای خیلی ناز و قشنگ شنیدم که گفت ببخشید واقعا متاسفم سرم را بالا اوردم دیدم یک دختر خیلی زیبا جلوم هست 

مرینت

ناراحت شدم که بهش خوردم پس بهش گفتم ببخشید متاسفم و پسره سرش رو بالا اورد و گفت اشکالی نداره من هم گفتم من مرینت هستم و من سال اولی هست که در این مدرسه درس می‌خوانم زیاد با اینجا آشنایی ندارم و اون گفت از آشنایی با شما خوشبختم من آدرین هستم من دومین ساله که اینجا درس می خوانم من به شما انجارو نشون میدم 

آدرین

 خیلی زیبا بود فکر کنم عاشقش شدم

 رفتم و دانشگاه رو بهش نشون دادم زنگ خورد و همه رفتیم سره کلاس من گفتم فکر کنم ما هم کلاسی هستیم رفتم سر کلاس همه ی جا ها پر بود جز کنار من 

مرینت 

رفتم سر کلاس و دیدم همه ی جا ها پر هست به جز کنار آدرین رفتم و انجا نشستم و گفتم سلامی دوباره و آدرین خندید خیلی  خنده ی قشنگی داشت و تو دلم گفتم فکر کنم.............. 

 

 

برای پارت بعد اگر میخواهید منحرفی باشه 5لایک اگر هم می‌خواهید نباشه پایین 5 تا لایک کنید بای 💜🖤❤🤍